خداشناسي فطری و دليل انكار خدا
04 خرداد 1392 توسط ذوالفقاری
اگر خداشناسي به صورت فطري در همه انسان ها قرار داده شده چرا انسان هاي زيادي منكر خدا (بي دين) هستند؟
با دقت در آياتى كه خداشناسى فطرى را مطرح مىكنند، به راحتى مىتوان فهميد كه چرا برخى در همه حال به فكر خدا نيستند و يا بعضى به كلى منكر او هستند؟! به اجمال مىتوان موارد ذيل را براساس آيات قرآن، موانع بىتوجهى به معرفت فطرى قلمداد كرد:
1. غفلت و نسيان: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ حشر (59)، آيه 19؛ توبه (9)، آيه 67.؛ «و مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا خود آنها را فراموششان ساخت». از اين آيه و آيات مشابه آن، دانسته مىشود كه كافران، پيشينه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولى در حال كفر، خدا را از ياد بردهاند و همين نسيان، بستر انكار خدا و يا بىاعتنايى نسبت به او شده است!
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ»؛عنكبوت (29)، آيه 65. «پس هرگاه در كشتى سوار شوند، خداى را با اخلاص و پاك دينى (يكتاگرايى) بخوانند و چون به سوى خشكى برهاندشان، آن گاه شرك مىورزند». قطع اميد از ساير علل و اسباب، موجب مىشود انسان متوجه سبب ساز شده و معرفت فطرى نهفته در عمق جانش، بيدار گردد. از اين آيه و آيات مشابه به خوبى استفاده مىشود كه توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه كرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، عامل عمده غفلت و بىتوجهى به معرفت فطرى نسبت به خداوند است.
3. رفاه و آسايش: در انسان غرائز و فطريات مختلف ديگرى وجود دارد كه گاهى اهتمام بيش از حد به يكى و بى توجهى به ديگرىموجب كم يا بىاثر شدن آن مىگردد كه از آن تعبير به «خمول فطرت» مىشود. «قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»؛ انعام (6)، آيه 40 و نيز نگاه: آيات 41 و 42.؛ «بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا براى شما فرا رسد، يا رستاخيز شما را دريابد، اگر راستگوييد كسى غير از خدا را مىخوانيد؟».
اين آيه نشانگر آن است كه فطرت انسان در تنگناها و شدايد، همچون قيامت يا زمان مرگ، بيدار و آشكار مىگردد؛ ولى رفاه و آسايش و فروغلتيدن در نعمتها و لذايذ مادى، از عوامل مهمى است كه زمينه غفلت و پوشيدگى فطرت را فراهم مىآورد.
4. دوستى با شيطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»؛ نساء (4)، آيه 119.؛ «شيطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مىكنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند و وادارشان مىكنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست گيرد، قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است».
5. گرفتار شدن در دام شبهات: گاهى وجود برخى از شبهات موجب مىشود بديهىترين چيزها مورد انكار قرار گيرد. چنان كه در تاريخ فلسفهمىبينيم برخى حتى در اصل «وجود» و در «امتناع تناقض» كه بديهىترين قضايا وام القضاياست ترديد كردهاند.شناخت هاى فطرى نيز گاه در اثر برخورد با شبهاتى توسط كسانى كه قادر به حل آن نبودهاند مورد انكار قرار گرفته است.
تغيير در آفريده خدا، خروج از حكم فطرت و خداشناسى فطرى استطباطبايى، سيدمحمدحسين، الميزان، ج 5، ص 85. و اين، در سايه دوستى با شيطان است. اگر كسى سر تسليم در برابر هواهاى نفسانى فرود آورد و با شيطان دوست باشد، خداشناسى فطرى در او تغيير كرده و به عدم توجه به خدا، يا انكار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزديك است و اين ما هستيم كه با كردار خود، او را در دوردستها مىجوييم:
دلایل انکار خدا
ریشه شبه تضاد میان علم و دین به قرن نوزدهم و نظریه تکامل انواع برمی گردد. بر اساس این نظریه، ریشه انسان از میمون است و از انواع پست موجودات، انواع بسیار کامل و پیچیده بوجود آمده است. البته باید دانست که نظریه داروین، نفی خدا نیست بلکه اثبات خداست، زیرا خداوند توانسته موجودات مختلفی را بیافریند و به آنها این ظرفیت را بدهد که تبدیل به موجودات دیگری گردند؛ مثلا انسان از میمون است و علاوه بر این از عقل و اختیار نیز برخوردار است.
در نظریه ماتریالیسم که معتقد است انسان از ماده نخستین بوجود آمده، برهان دقیق عقلانی وجود ندارد و این دور از منطق است که بگوئیم چون خدا را نمی بینیم پس وجود ندارد. در این نظریه انسان بین دو عدم فرض می شود و آنچه باقی می ماند حیات مادی است.
سرآغاز / زندگی / پایان هستی
نامعلوم / معلوم / نامعلوم
دلایل اثبات خدا عبارتند از :
۱ (برهان امکان و وجود ،
۲(برهان حرکت ( که این دو دلیل عقلی محض هستند)
۳(برهان نظم (مقدمات تجربی)
۴( برهان فطرت(نه از طریق استدلال و نه شواهد تجربی)